بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 122
چرا نباید انگلیس در ایران سفارتخانه داشته باشد؟
طی چند ماه گذشته اتفاقاتی در ایران رخ داد که برای عدهای این تصور پیش آمد که : بله این کار تند روی و افراط و به خلاف مصالح کشور است و .... از جمله حمله به سفارت انگلیس و تخریب به آن و خسارتهای مالی احتمالی. به ظاهر نفس عمل غیر قانونی و در عرف بینالمللی تجاوز به خاک کشورها محسوب میشود درست! اما سوال اینجاست چه عواملی و انگیزههایی در کار است تا حضور این لانه شیطانی را در ایران برای ملت غیور ایران خصوصا قشر تحصیل کرده فرهیخته غیر قابل تحمل و برای برخی مسئولین محترم توجیه پذیر می کند؟ دلیل این همه سکوت و اهمالکاری و تساهل و مدار با این مرکز فتنه و مقر شیطان پیر چیست؟ به خاطر کدام منافع مشروع و مهمی باید حضور نامبرک و نامیمون عناصر دستپروده سرزمین مادری ماسونها و پایگاه سنتی حمایت از یهودیان و اسرائیلیان را در خاک کشورمان تحمل کنیم؟ شاید حضور و رابطه معنادار بعضی آقازادهها و ارتباط و اتحاد استراتژیکشان با منافع جهانی ملکه فرعونی آنگلی زایانها، این مسئله را توجیه پذیر کند. اما منافع ملی و امنیت ملی امری شخصی یا سلیقهای نیست که بخواهیم آن را هر زمانی و هر وقت که دلمان خواست فدای منافع فرد یا گروه خاصی کنیم.
دشمنی انگلیس از آمریکا و اسرائیل بدتر و ریشهدارتر است چطور میشود سفارت اسرائیل در ایران تعطیل میشود و تسلیم نمایندگان ملت مظلوم فلسطین میشود، سفارت آمریکا با اقدام قهرمانانه و غیرتمندانه دانشجویان پیروخط امام (ره)به تعطیلی کشانده میشود اما سفارت انگلیس که دولتاش پایه گذار ظلم و تعدی و تجاوز به ملت ایران بلکه اکثر ملتهای جهان است، باید همچنان به حضور بیشرمانه خود در خاک ملتی ادامه دهد که در دوران استعمارگریاش میلیونها نفر از آنان را با قحطی و گرسنگی به نابودی کشانده، پای اسرائیل و آمریکا را به منطقه باز کرده، منابع کشور را به غارت برده و... به این خبر دقت کنید:
«پایگاه تحلیلی ضد جنگ «استاپ وار» در مطلبی به قلم «جاسپر کوپینگ» درباره سابقه استعماری و خوی جنگطلبانه انگلیسیها مینویسد: هر کودک دبستانی میداند که در زمان اوج امپراتوری بریتانیا حدود یک چهارم از نقشه جهان به رنگ صورتی در آمده بود که نشانگر کشورهایی بود که زیر فرمان انگلستان بودند.این جمله که بارها شنیده شده است عملا حقایق امر و تمامی فتوحات بریتانیا را نشان نمیدهد.
پژوهشی که اخیرا صورت گرفته است نشان میدهد که در مجموع بریتانیا به 90 درصد کشورهای جهان حمله کرده است
بررسی تاریخ حدود 200 کشور جهان نشان داده است که تنها 22 کشور هیچگاه مورد هجوم انگلستان قرار نگرفتهاند که آنها نیز کشورهایی دورافتاده بودهاند مانند گوآتمالا, تاجیکستان و جزایر مارشال و برخی کشورهای نزدیکتر از قبیل لوکزامبورگ.
این پژوهش در کتاب تازهای به نام «کشورهایی که به آنها حمله کردهایم و چند کشوری که فرصت حمله به آنها را نیافتهایم» چاپ شده است. نویسنده کتاب استووارت لیکاک به دور دنیا سفر کرده است و تمامی کشورها را یک به یک و بر اساس حروف الفبا رفته است و با بررسی تاریخ آنها در پی این پرسش بوده است که آیا هیچگاه آن کشورها مورد حمله انگلستان قرار گرفتهاند یا خیر.
در فهرست آقای لیکاک تنها شمار اندکی از کشورهایی که مورد حمله انگلستان قرار گرفتهاند بخشی از امپراتوری بریتانیا بودهاند. باقی آنها از آنرو در این فهرست قرار گرفتهاند که انگلستان به نوعی در خاک آنها حضور نظامی داشته است اما این حضور بلند مدت نبوده است که علت آن میتوانسته بکارگیری زور, تهدید به زور, گفتگو یا پرداخت پول باشد.
در این فهرست تاخت و تازهای صورت گرفته توسط دزدان دریایی, کشتیهای تجاری و سیاحان مسلح نیز قید شده است به شرط آنکه آنها با مجوز دولت بریتانیا دست به آن حملات زده باشند.
بدین ترتیب بسیاری از کشورهایی که زمانی بخشی از امپراطوری اسپانیا بودند و به نظر میرسد که از نظر تاریخی ارتباط چندانی با انگلستان نداشتهاند در این فهرست جا گرفتهاند مانند کاستاریکا, اکوادور و السالوادور که مورد حملات دریانوردان انگلیسی تحت حمایت دولت قرار داشتهاند.»
انگلیس چه در عرصه بین المللی و دیپلماتیک چون تصویب قطعمنامه علیه کشورهای مسلمان منطقه و چه در عرصه میدانی یعنی: همکاری و همراهی با آمریکا و اسرائیل در اشغالگریهای اخیر خاورمیانه و حمله تجاوز و به کشورهای مسلمان به دست آمریکا و تجاوزهای اسرائیل به خاک ملتهای عرب منطقه خصوصا فلسطین یکی از متحدان و همراهان بلکه مشوقین اصلی و ثابت قدم این کشورها در عمل بوده.
چه توجیهی دارد عوامل دست نشانده و مزدور این روباه مکار در ظاهر دیپلمات اما در واقع کارمندان mi6 , mi5 در خاک کشوری حضور یابند که وجب به وجب آنبا خون پاک بهترین جوانان این ملت در راه مبارزه با استعمار و استکبار گلگلون شده؛ آزادانه به این سرزمین برای پیاده کردن نقشههای پلید و تفرقه افکنانه خود در این کشور رفت و آمد کنند. حوادث فاجعهبار فتنه 88 بهترین دلیل است بر اینکه هنوز هم انگلیس همان انگلیس است و ترحم بر این روباه تیز دندان و طرار و شیاد چیزی جز خسارت و آسیب بر مصالح کشورما و نظام و انقلابمان، نفعی عایدمان نخواهد شد.
وجود سفارت انگلیس که رهبری و هدایت فعال جریان فتنه را در ایران به نمایندگی از طرف mi6 و موساد و CIA بر عهده داشته است، بیشتر از همه فلسفه وجود و فعالیت چنین مرکز مسئله داری را در حریم کشورمان زیر سوال میبرد.
شاید برای مسئولین امر چون وزارت خارجه این مطالب امری بدیهی و اظهر من الشمس و حتی تکراری باشد اما، صرف دانستن کافی نیست، بهتر است دوستان وزارت خارجه دغدغه بیشتری در روابط خارجی به خرج دهند و سری به تاریخ سراسر تجاوز و تحقیر و غارت این مرز و بوم در طول تاریخ استعمار زدهاش بزنند شاید دست از مصلحت اندیشیهای سیاسی و سطحی خود بردارند. شاید اگر این مطلب را بخوانند باز هم میزان دردمندی و تعهدشان به آرمانهای این نظام و انقلاب افزایش چشمگیری نشان دهد. :
«پایگاههای عملیاتی{MI6} در هر کشوری «ایستگاه» خوانده میشود که این ایستگاهها برای انجام عملیات اطلاعاتی(جمع آوری اطلاعات، شناسای منابع، جذب منابع، به کارگیری منابع، نفوذ منابع در اهداف...) و ارتباطات به کار گرفته میشوند. این ایستگاهها هم در سفارتخانهها...{نیز}قرار دارند. کارهای عادی( پشتیبانیهای فنی، تدارکاتی و مالی و...) ایستگاهها تا حدودی در داخل سفارتخانهها انجام میشود و عناصر پشتیبانی کنند در پوشش دیپلمات به سفارتخانهها اعزام میگردند. از مزایای دیگر این شیوه استفاده از مصونیت سیاسی و امتیازات طبیعی ملاقات با اشخاص مهم در محل میباشد.
برای انجام کار مامورین میتوان وظایف دیپلماتیک آنها را به حداقل رساند تا بتوانند بیشتر به سایر ماموریتهای بپردازند. استفاده از این گونه پوششها را اصطلاحا «پوششهای سبک» مینامند زیرا هم بر اساس سیستمهای ضد جاسوسی هر کشوری تشخیص دیپلماتهای واقعی در اعضای یک سفارتخانه کار چندان مشکلی نیست و هم برای مشغول کردن و متمرکز کردن سیستم ضد جاسوسی آن کشور، گامی ضروری است که از مامورین اطلاعاتی(دو هویتی) بهره گرفت. این ماموران غالبا نیروهای اطلاعاتی شناخته شده( سوخته) میباشند که هر کدام به راحتی میتوانند به اتکای تجارب خود بخشهای ضد جاسوسی هر کشوری را با مشکل روبه رو سازند.»
در حقیقت تعبیری که برای سفارتخانه آمریکا به کار برده شده یعنی«لانه جاسوسی» برای سفارت انگلیس مناسبتتر است. چرا که سابقه 450 ساله سرویسهای اطلاعتی انگلیس در کشورهای استعماری و رفتارهای چند ساله اخیر سفارت تاییدی بر این ادعای ماست.
دلیل دیگر مبنی بر مضربودن حضور دیپلماتهای انگلیسی در خاک کشورمان جذب ایرانیان و غیر ایرانیان مقیم ایران به سود سازمانهای اطلاعاتی و یا مراکز رسانهای غربی در راستای نفوذ و دخالت و اخلال در امور داخلی کشورهاست. مصداق بارز آن آموزش دیدن مجریان و خبرنگاران ایرانی BBC در داخل کشورمان است که سفارت انگلیس به بهانه آموزش زبان انگلیسی به جذب نیروهای نخبه و تربیت آنان در راستای اهداف استعماریشان است. برای نمونه از افرادی چون ناجیه غلامی نام برد که تبعه افغانی است اما تمام طول دوران تحصیل خود را در ایران گذرانده و با استفاده از امکانات کشورمان توانسته برای خود در دستگاه سخن پراکنی و جاسوسی BBC در ظاهر مجری و خبرنگار شهرتی به هم بزنند. بخوانید:
« افرادی که اکنون در BBC فارسی مشغول به فعالیت هستند، در لندن انگلیس، دوبی امارات متحده عربی، اسلامآباد پاکستان، استانبول ترکیه و حتی تهران، دورههای آموزشی حرفه ای را پشت سر گذاشتهاند... نگاهی به کارکنان بیبیسی فارسی :
بسیاری از کارکنان شبکه تلویزیونی بیبیسی از خبرنگاران و مسئولان رسانهای داخل ایران بودهاند و شناخت خوبی از جریانات رسانهای کشور دارند. برای شناخت بیشتر از تجارب و مشخصات کارکنان بیبیسی در زیر به معرفی تعدادی از آنها اشاره میشود:
بهروز آفاق :
بهروز آفاق رییس بیبیسی در منطقه آسیا است که مسئولیت شبکه رادیویی و تلویزیونی بیبیسی با اوست. وی مسئولیت برنامهها به زبانهای آذری، اردو، ازبکی، اندونزیایی، برمهای، سنگالی، چینی، قرقیزی، هندی، پشتو و فارسی را برعهده دارد. آفاق در سال 2006 ریاست بیبیسی منطقهای آسیا را پذیرفت و در سال 2008 نیز بیبیسی فارسی را برای میلیونها فارسی زبان و بیشتر برای کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان راهاندازی کرد.
نادر سلطانپور :
نادرسلطان پور با راهاندازی شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی، بهعنوان یکی از مجریان اصلی برنامههای خبری این شبکه معرفی شد. وی حرفه خبرنگاری را در سال 1997 در برنامه های هفتگی رادیویی کانادایی به نام صدای فارسی (Persian Voice) به عنوان تهیه کننده و گوینده آغاز کرد که در شهر اونتاریو برای فارسیزبانان ارایه میشد. سلطان پور در سال 2005 به عنوان تهیه کننده و نویسنده در شبکه Canadian Broadcasting Corporation) CBC) و در برنامه "گزارش جهان"، که یکی از پرشنونده ترین برنامه های صبحگاهی بود؛ مشغول به فعالیت شد. سلطان پور از سال گذشته که بیبیسی فارسی راهاندازی شد بهعنوان یک مجری اصلی کار خود را آغاز کرده و برنامههای سیاسی و مصاحبه با اشخاص برجسته سیاسی داخلی و خارجی را بر عهده دارد.
فرناز قاضیزاده :
قاضیزاده سالها در روزنامههای ایرانی فعالیت کرده و تجربه خبرنگاری در روزنامههای نشاط، یاسنو و زن در کارنامه وی دیده میشود. قاضی زاده در سال 1379 حتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز بهعنوان مجری در یک برنامه علمی فعالیت میکرد،
در سال 2002 همراه با خانواده اش به هلند مهاجرت کرد و در آنجا به فعالیت در سایت روزآنلاین مشغول شد. او در سال 2003 پس از عزیمت به انگلیس به عنوان خبرنگار در رادیو بی بی سی منسوب شد و همچنین به تولید برنامه هایی مانند صدای شما و روز هفتم دست زد. وی اکنون بهعنوان مجری خبری در بیبیسی فارسی مشغول به کار می باشد.
سیما علینژاد :
سیما علینژاد در سال 1990 با نوشتن چند مقاله برای مجلههای معتبر ایرانی، کار خبرنگاری را در ایران آغاز کرد.
وی در سال 1993 پس از ترک ایران بهعنوان خبرنگار و مجری در رادیو بیبیسی فارسی کار خود را آغاز کرد. در سال 2002 سیما از طرف BBC به افغانستان برده شد تا به تربیت خبرنگاران افغان بپردازد او بعد از دو سال مجدا به لندن برگشت. او همچنین به عنوان ویراستار و ساخت برنامه های مستند در رادیو بی بی سی مشغول به کار شد. او بعدها در رادیو بیبیسی سمت سردبیری را کسب کرده و مسئولیت ادیتوری سایت بی بی سی فارسی را بر عهده گرفت.
ناجیه غلامی :
در افغانستان از پدری کابلی و مادری هراتی به دنیا آمد. او وقتی سه ساله بود پدر و مادرش به ایران مهاجرت کردند. ناجیه غلامی کار رسانه ای خود را در سال 2001 به عنوان خبرنگار بی بی سی فارسی در مشهد شروع کرد. غلامی اولین خبرنگاری بود که از سوی شبکه بیبیسی در ایران برای فعالیتهای خبری خود، از مسئولان جمهوری اسلامی ایران مجوز کار گرفت و برای مدتی نیز کار خبری را در ایران دنبال کرد.
جمالالدین موسوی :
متولد ولایت بامیان افغانستان می باشد. او کار خود را در سال 2001 به عنوان روزنامه نگار در مجله ی آسیای مرکزی در شبکه بیبیسی در منطقه آسیای میانه و در کشورهای ایران و افغانستان آغاز کرد. وی قبل از آنکه در بیبیسی فارسی فعالیت کند، بهعنوان سردبیر در هفتهنامه ای که برای مهاجرین افغان مقیم مشهد چاپ می شد کار خبری انجام میداد. موسوی سالها بهعنوان یکی از پناهندههای افغانی در مشهد زندگی کرد، اما در سال 2002 ایران به مقصد انگلیس ترک کرد تا حرفه خود را در اروپا ادامه دهد»
1. جذب و تربیت جاسوس و مزدور بومی در پوشش آموزش زبان انگلیسی
در پایان توجه شما را به این نکته جلب میکنم:« شغل معلمی زبان انگلیسی نیز از پوششهای رایج ماموران« MI6» در سراسر جهان است. خصوصا فرزندان و وابستگان رهبران و حاکمان کشورهای مختلف یا خود آنان، هموراه توسط این گونه معلمان زبان انگلیسی را فرا گرفتهاند.»
2. جاسوسی در پوشش خبرنگار و مطبوعات
BBC هر چند خبرنگاران و مطبوعات وابسته به BBC که یکی از ابزار و پوششها مهم برای جاسوسی است و هرچند به صورت رسمی در ایران حضور فعالی ندارند اما این دلیل نمیشود که از این شیوه موثر برای خبر پراکنی چشم پوشیده باشند. با وجود سفارت انگلیس و ماموران زبده سرویسهای اطلاعتی انگلیسی در داخل خاک ایران تحت عنوان کارمند سفارت امکان فعالیت خبرنگاران بومی جذب شده را با وساطت سفارت انگلیس برای آنان بسیار آسانتر شده است. چنانچه در جریان دستگیری تعدادی از کارگردان و فیلم سازان ایرانی که در پوشش تهیه و ساخت فیلم با BBC همکاری تنگاتنگی داشتهاند این امر بر ملا شد. باز هم بخوانید:
« یا مامور جمع آوری سازمان(CIA) شرح میدهد که چگونه از ابتدا متوجه شده است که انگلیسیها از مطبوعات و خبرنگاران برای جمع آوری و نفوذ استفاده میکنند«Frank Sneep» میگوید: «مامورین معینی از «MI-6» تحت پوشش عمیق خبرنگاران مشغول فعالیت بودند و ما از آنها برای چاپ عقاید و نقطه نظرات آمریکا، در نشریاتی که دسترسی ما به آنها چندان آسان نبود استفاده میکریدم» همچنین وی معتقد است بیش از نیمی از خبرنگاران موسسات مطبوعاتی مهم در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم«MI6» میباشند».
. رضا عاصف؛ سازمانهاهای اطلاعاتی انگلیس؛ ص130 و 131
. رضا عاصف؛ سازمانهاهای اطلاعاتی انگلیس؛ ص 131
. رضا عاصف؛ سازمانهاهای اطلاعاتی انگلیس؛ ص 132 و 133
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک